داستان زندگی












اشعار خودم

شعر های عاشقانه

میخوام بگم داستان زندگیمو

قصه عشقو دلواپسیمو

اول یه دوستی ساده بود

کنار هم بودن بی بهانه بود

دوستت دارم یه کلام ساده بود

اون سهم این دل ساده بود

عاشقش شدم بی هیچ بهانه ای

بی هیچ سخن و حرف عاشقانه ای

شد تمام شب و روز دل بی طاقتم

فهمید که برا دیدنش بی طاقتم

اونم گفت برا رسیدن به تو بی طاقتم

اگه بری از پیشم سر میره طاقتم

دیگه بی هم بودن برامون شده بود محال

عشق ما شده بود نماد عشق محال

از شادی پر شده بود زندگیم

هر روز بیشتر خوش بود زندگیم

می گفتم نمیری از زندگیم

می گفت تویی همه عمرو زندگیم

نمیدونم چی شد همه چی عوض شد

یک روزه همه حرفاش عوض شد

همون که میگفت دوسم داره

میگفت میخواد تنهام بزاره

عشقشو بگیره تنها با دردام بزاره

بره تنها شم چشام بباره

باور بی اون بودن برام سخت شده بود

فکر بی اون بودن باورم نشده بود

گفت دیگه نمیخواد پیشم بمونه

بی دلیل بره قلبم تنها بمونه

دلم همیشه با غم بمونه

باز بی یارو دلدار بمونه

حالا دیگه رفت و تنها شدم

دوباره بغضم گرفت و رسوا شدم

دیگه هیچ امیدی ندارم

فقط میخوام ببارم

گفت دیگه یادم نیارم

اخه بود همدم قلب بی قرارم

چه جوری طاقت بیارم

حالا بی اون بودن قسمتمه

کاری نمیشه کرد این سهممه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 19:25 توسط رضا|



      قالب ساز آنلاین      


کـد اهنگ اون شب از علی عبدالمالکی

قآلبـــ هاے آقآيے

كد آهنگ براي وبلاگ

كد آهنگ براي وبلاگ